كتاب صداهايي از چرنوبيل
اثر سوتلانا الكساندرونا الكسيويچ
فاجعهي رآكتور هستهاي چرنوبيل در سال ۱۹۸۶ يكي از شناختهشدهترين فجايع تاريخ است. بااينحال اما به پيامدهاي انساني آن چندان زياد پرداخته نشده است. «صداهايي از چرنوبيل» با شرح كوتاه و دايره المعارف گونهاي در باب پيامدهايي كه اين فاجعه بر مردم بلاروس داشته آغاز ميشود؛ بلاروس جايي است كه دو ميليون نفر در خاك آلودهاش زندگي ميكنند. علاوه بر اينها سعي شده تا ابعاد انساني زندگي آنها نيز پوشش داده شود. اين كتاب بهمنزلهي تاريخي شفاهي است و گزارشهايي دستاول از زبان افرادي كه در اين حادثه دخالتي داشتند و يا قرباني آن بودند در اختيار خواننده قرار ميدهد. طولانيترين قطعهي آن چيزي حدود بيست صفحه است اما اكثراً از اين مقدار كوتاهترند. بخشهايي نيز هست كه يك يا دو پاراگراف بيشتر طول ندارند و هركدام از زبان يك نفر بيان ميشوند. بهاينترتيب اين كتاب امكان شنيده شدن صداي خيليها را فراهم آورده است.
همسر يكي از آتشنشاناني كه به مواد راديواكتيو آلوده شد و چندين هفته طول كشيد تا جان بسپارد؛ ساكنين منطقهي آلوده كه ناحيه را ترك كردند يا بعد آنجا بازگشتند؛ پناهندگان روسي كه خطر آلوده شدن به مواد راديواكتيو را به روبهرويي با نيروهاي مسلح ترجيح دادند و از تاجيكستان وارد ناحيه شدند؛ سربازهاي وظيفهاي كه بهعنوان «تصفيهكننده» به محل اعزام شدند تا درختان، خاك، خانه و محصولات كشاورزي آلوده را پاكسازي كنند؛ شكارچياني كه اعزام شدند تا سگها و گربههاي آواره و بيصاحب را سقط كنند؛ خلبانها و مرداني كه بدون هيچگونه محافظتي فرستاده شدند تا سقف رآكتور را از مواد راديواكتيو پاكسازي كنند، چراكه تشعشعات آنقدر قوي بود كه رباتها از كار ميافتادند؛ نوزاداني كه مادرزادي ناقص به دنيا آمدند؛ آنهايي كه از مواد غذايي و اثاثيه و لوازم پاك استفاده ميكردند يا آنهايي كه اين لوازم را در بازار سياه ميفروختند؛ دانشمندان و كارگران بهداشتي كه سعي كردند مردم را نسبت به خطر اين تشعشعات آگاه سازند؛
گرچه الكسيويچ در محتوا تغييراتي ايجاد كرد اما بازهم بامطالعهي حرفهاي افرادي كه با او به گفتوگو نشستند متوجه ديدگاهها و نظرهاي گوناگون آنها دربارهي اين فاجعه ميشويم. براي جلوگيري از پشت سر هم آمدن داستانهاي جانگداز و تكاندهنده، ناچار بايد تغييراتي در قسمتبندي داستانها صورت ميگرفت. يكي از مصاحبهكنندگان سخنان خود را اينگونه تمام كرد: «ميتواني بقيهاش را خودت بنويسي. ديگر نميخواهم صحبت كنم». «و مادربزرگ، بهجاي جديد عادت نميكرد. دلتنگ خانهي قبليمان بود. درست قبل از مرگش گفت «يكم چغندر ميخوام!» سالها ميشد كه ديگر اجازه نداشتيم چغندر بخوريم؛ چغندر بيشترين مقدار راديواكتيو را به خود جذب ميكرد».
«كميسر برايمان اعلاني دربارهي «آگاهي بالاي سياسي ما و سازماندهي دقيق» را از روي كاغذ ميخواند؛ چيزي دربارهي “حقيقت امر كه دقيقاً چهار روز بعد از فاجعه چهارمين رآكتور نيز با پرچم قرمزرنگ نشانهگذاري شده است.” زبانه كشيد. به يك ماه نرسيد كه تشعشعات نابودش كردند و مجبور شدند يكي ديگر علم كنند جايش. سعي ميكردم حالوروز آنهايي را كه ميرفتند بالاي بام رآكتور تا پرچم را نصب كنند تصور كنم. انگار ميفرستاد مأموريت خودكشي. شما اسمش را چه ميگذاريد؟ از خدا بيخبري شورويها؟ ازخودگذشتگي؟ اما مسئله اينجاست كه اگر به من هم ميگفتند ازآنجا بالا بروم و پرچم را نصب كنم ميرفتم. چرا؟ نميتوانم بگويم. بعد از آن ماجرا ديگر از مردن نميترسيدم. زنم حتي يك نامه هم نفرستاد. در تمام شش ماه حتي يك نامهي خشكوخالي هم نفرستاد».
«بعدها اما روي شيشههاي شير برچسب زدند كه مشخص شود كدام براي بچههاست و كدام براي بزرگترها. اين ماجراي ديگري داشت. در آن زمان انگار كمي بيشتر حس ميكرديم در خانهي خودمانيم. خيلي خوب، من هيچ ربطي به اين ماجرا نداشتم ولي خواهينخواهي آنجا زندگي ميكردم؛ و بعد چيزي ميشد كه وحشت ميكرديم. “چرا برگهاي تربچه امسال شبيه برگهاي چغندر شدهاند؟” تلويزيون را روشن ميكردي و ميديدي دارند ميگويند ” به تحريكهاي غرب واكنش نشان ندهيد!” و آنجا بود كه ديگر از همهچيز مطمئن ميشدي».
تجربيات شخصي قربانيان حادثه همان چيزي است كه كتاب را براي خواننده جذاب ميكند؛ بااينحال ولي گفتههاي آنها موضوعات بسيار وسيعتري را شامل ميشوند. در ميان يادداشتهاي الكسيويچ برخي حاصل گفتوگو با افراد متخصص چون مورخين و فيلسوفان است؛ بااينحال گزارشهاي عيني هميشه حرفهاي بيشتري براي گفتن دارند. ازنظر خيليها فاجعهي چرنوبيل به نحوي با جنگ جهاني دوم كه هنوز براي كه هنوز است خاطرهاش براي نسل سالخورده زنده است، مربوط است و ازديد برخي به پايان كمونيسم و فروپاشي جمهوري شوروي كه بلافاصله بعدازاين فاجعه اتفاق افتاد، ربط دارد.
صداهايي از چرنوبيل اثري قوي است و لايق مخاطبين بيشتر. در كنار واكاوي پيامدهاي انساني فاجعه كه از ويژگيهاي منحصربهفرد اين كتاب است، ديدي هم نسبت به سالهاي آخر جمهوري شوروي وزندگي در بلاروس براي خواننده به ارمغان ميآورد. افرادي كه به موضوع انرژي هستهاي و ماجراهاي اخيرش علاقه دارند بايد اين كتاب را در ليست خود قرار دهند و بامطالعهي آن با پيامدهاي احتمالي دستيابي به انرژي هسته داشته باشد آشنا شوند.
مشاهده و خريد اينترنتي كتاب از فروشگاه كتاب كاواك