معرفي كتاب طوطي فلوبر

معرفي انواع كتاب با موضوعات مختلف

معرفي كتاب طوطي فلوبر

۱۷ بازديد

كتاب طوطي فلوبر

اثر جوليان بارنز

 

كتاب طوطي فلوبر

 كتاب طوطي فلوبر

خريد كتاب طوطي فلوبر

ازآنجايي‌كه نقد ادبي يكي از موضوعات آن است، اين كتاب سوژه‌ي مناسبي براي خيلي از ستون‌هاي نقد ادبي است. منتقد ادبي كه يكي از شخصيت‌هاي خيالي داستان است، ملا نطقي بي‌مزه‌اي است كه هميشه ساز مخالف ميزند. جفري برِف وِيت، راوي داستان ما كه تا حد زيادي به فلوبر علاقه‌مند‌است چنين مي‌گويد: اجازه بدهيد بهتان بگويم چرا از منتقدها بيزارم؛ منتقد در كج‌فهمي استاد است و كاري مي‌كند تا خواننده برداشت آزاد خود را از كتاب با اشتباهات او مقايسه كند. هيچ‌چيز براي يك راوي خوشايندتر از اين نيست كه متفاوت از يك منتقد عمل كند.

قدمت نقد ادبي به همان كهنگي رمان‌هاي انگليسي است. نقد ادبي نيز مانند تفسير هميشه جزئي از داستان‌نويسي بوده است. نخستين بار اين ايده به ذهن هِنري فيلدينگ رسيد تا در كتاب «تام جونز» منتقدي ايرادگير و اصولگرا را مورد خطاب قرار دهد و از آن با عنوان «جانور خوب من» ياد كند؛ منتقدي كه موفق نمي‌شود مچ نويسندگان خوب را بگيرد. لارنس استرين در كتاب «تريستان سندي» با تصور كردن منتقدي كه از كار او نفرت دارد، حتي از اين هم پا را فراتر گذاشت تا بتواند خود، قاضي خوب و بد اثر خود باشد.

اين ميانه‌ي شكر آب ميان منتقد و نويسنده چنان قديمي است كه يك بخش كامل در اين كتاب به تندخويي و عيب‌جويي از نقد تخصصي اختصاص داده‌ شده است. بارنز اين دشمني با منتقدين را به راوي داستانش واگذار مي‌كند. حمله‌هاي لفظي او به تحليلگران آثار فلوبر بااطلاع كامل و عمداً انجام مي‌شود؛ او منتقدي را كه خيال مي‌كند روايت به شيوه‌ي داناي كل غيرممكن است دست مي‌اندازد، استدلال منتقد اين است كه ازآنجاكه «دانش انسان كامل نيست، علم او به خود رمان نيز نبايست كامل باشد». بارنز خود دست‌به‌قلم نقد خود مي‌برد: بااين‌حال، اشتباهات دروغي و ترديدهاي نويسنده بيانگر علايق خود نويسنده است و براي ديگران چندان جذاب نيست، درست مانند تصوير الهي‌اي كه از رمان نويسان قرن نوزده در ذهن مي‌سازند.

به نظر مي‌رسد كه اين رمان در حقيقت براي بارنز بهانه‌اي باشد تا نقد ادبي خودش را بنويسد. اين روايت درباره‌ي جست‌وجوي راوي به دنبال حقيقت است و اينكه راوي مي‌داند چنين جست‌وجويي سرانجام ندارد. برِف وِيت در جست‌وجوي همان طوطي‌اي است كه زماني كه فلوبر داستان ساده‌دل را مي‌نوشت روي ميزش نشست؛ داستان راهبه اي كه عواطف مذهبي‌اش را خرج طوطي عروسكي‌اش مي‌كند. بااين‌حال گرچه خود نويسنده وزندگي‌اش چندان ملموس و قابل‌درك نيستند اما اين داستان اين‌طور نيست و حتي زماني كه به نقدهايي كه عليه فلوبر مي‌شود واكنش نشان مي‌دهد به اطلاع‌رساني درباره‌ي نقد و انتقاد ادامه مي‌دهد. نقدهايي كه به فلوبر وارد است عموماً از دودسته‌اند: نقدهايي وارد بر زندگي شخصي‌اش («او نسبت به زنان بي‌رحم بود») و نقدهايي كه به آثارش وارد است («آثار او هيچ پند و نكته اخلاقي را در برنمي‌گيرد»).

دريكي از بخش‌هاي مهم كتاب، برِف وِيت گله مي‌كند كه منتقدين «دوست دارند فرمانرواي مطلق عرصه‌ي داستان‌نويسي باشند»، سپس با طعنه فهرستي از امريه‌هايي كه براي داستان‌نويسي صادر مي‌كند به تحرير درمي‌آورد. نگارش رمان‌هايي كه چيزي جز دوباره‌كاري نيستند، ممنوع. نگارش رمان‌هايي كه ادامه يا گذشته‌ي يك رمان ديگرند، ممنوع؛ و ازاين‌دست تجويزات. كتاب از خواننده دعوت مي‌كند تا مثال‌هايي كه در ذهن خودش است را به كار بگيرد و متوجه استدلال و خشم نويسنده شود.

راوي داستان بارنز با دو منتقد بزرگ در كلنجار است، گويي كه آن دو رقباي واقعي او باشند؛ يكي از منتقدين، كريستوفر ريك، استاد دانشگاه كمبريج آن زمان است. كريستوفر ريك اشتباهات فاحش ادبي را به بحث گذاشته است. ازجمله‌ي آن‌ها مي‌توان به شيشه‌ي عينك پيگي در كتاب ارباب مگس‌ها اشاره كرد كه ممكن نبود بشود براي روشن كردن آتش از آن استفاده كرد؛ اما مطمئناً «تنها استادان عينكي، عينك‌ساز و عينك‌فروش انگليسي متوجه چنين نكته‌ي ريزي مي‌شوند». ضدقهرمان بعدي به اين اندازه برجسته نيست اما همان‌قدر واقعي است؛ دكتر اِنيد استاركي، منتقدي كه ادعا كرد فلوبر رنگ چشمه‌اي اما بواري را در چند جاي كتاب تغيير داده است. برِف وِيت نشان مي‌دهد كه فلوبر قصد داشت اين موضوع را برساند كه «به نظر مي‌رسيد» كه رنگ چشمهاي قهرمانش تغيير مي‌كند.

كتاب طوطي فلوبر شايد بتواند نقد را به مسخره بگيرد، اما نمي‌تواند از آن قسر در برود. اين كتاب از سر «عشق به نويسندگان» نوشته‌ شده است و اگرچه مستقيماً ضد منتقدين است، اما براي دفاع از عشقش از متون انتقادي استفاده كرده است. مسئله‌ي گيج‌كننده براي خواننده اين است كه آيا راوي داستان نيز مانند خود نويسنده نقد را همراه بلامنازع داستان‌نويسي مي‌داند يا خير.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.