معرفي كتاب ما زماني مال شما نبوديم

معرفي انواع كتاب با موضوعات مختلف

معرفي كتاب ما زماني مال شما نبوديم

۲۱ بازديد

كتاب ما زماني مال شما نبوديم

آخرين اثر ليزا وينگيت

خريد كتاب ما زماني مال شما نبوديم

شايد كليشه‌اي باشد اگر بگويم اين كتاب نثر دوست‌داشتني دارد؛ اما استفاده از اين لفظ در مورد آخرين اثر ليزا وينگيت، ما زماني مال شما نبوديم، كاملاً به‌جا است. اين داستان، داستان كودكاني است كه از پدر و مادرشان دزديده مي‌شوند و يا با مكر و حيله آن‌ها را از چنگ والدينشان درمي‌آوردند و به ازاي مقداري پول به خانواده‌هاي ديگر مي‌سپارند؛ چنين داستاني مستقيماً از قلب خانم وينگيت جاري‌شده است. سير داستان بر اساس رويدادهاي واقعي است و در حقيقت كيفرخواستي است عليه تمام كساني كه از آسيب‌پذيري كودكان و والدينشان سوءاستفاده مي‌كنند.

كتاب از دو زاويه ديد بيان مي‌شود؛ نخست، داستان در زمان حال شكل مي‌گيرد و تماماً حول آوري استافورد روايت مي‌شود. آوري دختر يك سياستمدار است و طوري تربيت‌شده تا تسليم خواسته‌ها و صلاح خانواده باشد. پدرش درگير كمپين تجديد انتخابات است و او مجبور شده به خانه‌شان در كاروليناي جنوبي برود تا به پدرش كمك كند. حضور آوري در آنجا دليل ديگري نيز دارد؛ آوري به خانه رفته تا براي نشستن بر صندلي پدرش آماده شود.

آوري همان روزها با خانمي به نام مِي كراندال آشنا مي‌شود. مِي زن مسني است كه به نحوي با مادربزرگ آوري، جودي، نيز مرتبط است. كنجكاوي سبب مي‌شود تا آوري درباره‌ي او از مادربزرگش سؤال كند. جودي به آلزايمر مبتلاست و به همين دليل نمي‌تواند به پرسش‌هاي نوه‌اش جواب دقيقي بدهد. آوري تصميم مي‌گيرد خودش دست‌به‌كار شود و كندوكاو گذشته‌ي مادربزرگش را آغاز مي‌كند و كم‌كم اسرار كهنه سرباز مي‌كنند. اين اسرار مربوط به يتيم‌ها و خانواده هاشان است.

از زاويه ديد ديگر داستان حول دختر ۱۲ ساله‌اي به نام ريل شكل مي‌گيرد. سال ۱۹۳۹ است و شهر، شهر ممفيس تنسي. ريل در يك قايق روي رودخانه اقامت دارد و از چهارخواهر و برادر كوچك‌ترش نگهداري مي‌كند. والدينش هر كاري از دستشان بربيايد براي فرزندانشان مي‌كنند اما زور زندگي گاهي بيشتر است. والدين ريل كه در بيمارستان انتظار تولد نوزاد جديدي را مي‌شكند، دولت ريل و خواهر و برادرهايش را جمع مي‌كند و به يتيم‌خانه مي‌سپارد.

كتاب در حقيقت به دو فصل تقسيم‌شده كه هركدام داستان‌هاي متفاوتي را بيان مي‌كنند؛ يكي داستان زني كه به پشت سر و گذشته‌ي رازآلودش مي‌نگرد و ديگري داستان كودكي كه به آينده‌ي نامعلومش خيره است. اين دو داستان درنهايت زيبايي در يكديگر تنيده شده‌اند و درامي خلق مي‌كنند كه هم غم‌انگيز و هم خوش‌بينانه است. آوري زني است كه در شرف شناختن اصليت و ريشه‌هاي خود است و اين در حالي است كه ريل بيم فراموشي ريشه‌اش را دارد.

بسيار كم اتفاق مي‌افتد كه نويسنده‌اي براي كتابش دو داستان اصلي برگزيند و آن‌ها را در كنار هم پيش ببرد و يكي داستان ديگر را تحت‌الشعاع قرار ندهد. ازآنجاكه داستان آوري به همان فريبندگي داستان ريل است چنين چيزي امكان‌پذير نيست. اين دو داستان در دودنياي متفاوت شكل مي‌گيرند اما پيوند پنهان ميان آوري و ريل و خصوصيات مشابه آن‌ها با پيش رفتن در كتاب به‌تدريج پررنگ‌تر مي‌شود.

ليزا وينگيت نويسنده‌ي بااستعدادي است و قادر است چنين داستان خشني را در اوج اعتدال به روي كاغذ آورد. او قادر است افكار و اهداف آوري و ريل را براي مخاطب خود آشكار كند. آوري به دنبال حقيقت است و ريل در تلاش است تا از خانواده‌اش محافظت كند. كشف اين‌كه كجا اين دو داستان به هم گره مي‌خورند به هيجان كتاب مي‌افزايد. اين داستان تقريباً بي‌نقص است و نمي‌شود آن را خواند و تحت تأثيرش قرار نگرفت. از همان صفحات ابتدايي به احساساتتان هجوم مي‌آورد و اين روند تا پايان داستان ادامه دارد. رمان نويسان كمي قادرند تعادلي كه لازمه‌ي نگارش اين داستان است ايجاد كنند اما ليزا وينگيت با خاطرجمعي كامل اين كار را انجام مي‌دهد.

تابستان امسال، كتاب‌هاي گوناگوني ممكن است توجهتان را به خود جلب كنند، شايد برخي جزو پرفروش‌ترين‌ها باشند؛ حواستان باشد اين كتاب حتماً ميان گزينه‌هاتان باشد؛ نبايد چنين تجربه‌اي را از دست داد. نسخه‌ي انگليسي كتاب «ما زماني مال شما نبوديم» توسط انتشارات بالانتين بوكس و در ۳۵۲ صفحه به چاپ رسيد و حالا برگردان فارسي آن به قلم بهاره هاشميان و از انتشارات هاشمي منتشر شده است.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.