كتاب تنهاي بزرگ
اثر كريستين هانا
معرفي كتاب تنهاي بزرگ
برخي كتابها را بايد مزه مزه كرد و خواند، برخي را اما بايد يكجا بلعيد. تنهاي بزرگ از آن كتابهايي است كه بايد يكجا بلعيدش و حريصانه آن را خواند. با دربرداشتن موضوعاتي مانند عشق، سوء رفتار، نجات و رهايي، امكان ندارد آن را در دست بگيريد و از خواندنش سرمست نشويد.
ارنت آلبرايت، كهنه سرباز ويتنامي، يكبار ديگر كارش را از دست ميدهد و پس از اينكه خانهاي در آلاسكا از يك دوست به ارث ميبرد، تصميم ميگيرد به همراه همسرش، كورا و دخترش، لِني، به آلاسكا نقلمكان كند. خانواده آلبرايت خودشان را با كار و زندگي در آن زمين و خانهي جديد وفق ميدهند و چموخم كار را به دست ميگيرند. تابستانهاي آفتابي آلاسكا و كار در زمين دستبهدست هم ميدهند تا اختلال اضطراب پس از حادثهي ارنت كمي بهبود يابد. لني و كورا به آيندهي خانواده در آلاسكا خوش بينند اما طولي نميكشد كه لني متوجه ميشود اين حال خوب پدر ادامه نخواهد داشت. مشكلات درراهاند. لني قد ميكشد و در مدرسه به پسري به نام متيو دل ميبندد. ادامهي داستان پيرامون لني شكل ميگيرد. لني قد ميكشد و با پدر پريشان و مادر ضعيف و بيفايدهاش زندگي را سر ميكند. داستان بهجايي ميرسد كه حس حسادت ارنت به پدر متيو جايش را به نفرت ميدهد و ماجرا به كلاف سردرگمي تبديل ميشود.
كريستين هانا درست مانند شخصيت اول كتابش، لني، در دههي هفتاد ميلادي به همراه خانواده به آلاسكا مهاجرت كرد. اين نقلمكان به دنبال تصميم پدرش بود. او ميخواست به «زيباترين جايي كه بشود پيدا كرد» برود. هانا هنوز نيز با آن مكان احساس همبستگي دارد. جايجاي اين رمان پر است از توصيفات هانا دربارهي مناظر شورانگيز آلاسكا. اين توصيفات از جذابترين بخشهاي كتاب هستند. هانا در اين كتاب سرزميني رام نشده را يادآور ميشود كه هنوز روي توسعه را به خود نديده؛ سرزميني بكر و دستنخورده پيش از آنكه كشتيها آنجا را كشف كنند. يكي از نقاط اختلافآميز كتاب جايي است كه خانوادهي آلبرايت بايد تصميم بگيرند در خانهشان را به روي توريستها باز كنند يا خير. خود كريستين هانا احساسات متغيري دراينباره داشت اما تصميم گرفت اين بخش از كتاب را زياد پيچيده نكند. در كتاب ميخوانيم كه ارنت تمايل دارد كار درست را انجام دهد درحاليكه پدر متيو، تام، باور دارد نميتوان مانع حضور توريستها شد. درنهايت تام بابيان اين جمله ارنت را ساكت ميكند: من با چكمه هام خيلي بيشتر از تو رو زمين آلاسكا راه رفتم.»
«من فكر ميكنم آلاسكا بهقدري شما را تسخير ميكند كه يا توان دل كندن از آن را نداريد، يا توان ماندن در آن را. يكي از چيزهايي كه در اين كتاب به آن اشاره ميكنم اين موضوع است كه در آلاسكا مردم يا به دنبال چيزي هستند و يا دارند از چيزي فرار ميكنند.»
كريستين هانا رمان ديگري نيز بانام «بلبل» به چاپ رسانده. بعد از رمان بلبل، هانا رمان ديگري را آغاز كرد اما هرگز به اتمام نرسانيد. بعد از انتشار بلبل، هانا همواره به دنبال انتخابي بود كه ادامهي راه موفقيت رمان پيشينش باشد. هانا در مصاحبهاش با مجلهي ريدرز دايجست ميگويد: دغدغهي اصليام اين بود كه ميخواستم چيزي بنويسم كه نشود آن را با بلبل مقايسه كرد. چيزي كه كاملاً متفاوت باشد و در نوع خودش منحصربهفرد. اين قضيه سبب سردرگميام شد و درنهايت كتابي را كه نزديك به دو سال برايش وقت گذاشته بودم رها كردم. آن كتاب نهتنها كاملاً تاثيرگرفته از رمان بلبل بود، بلكه با چيزي كه در ذهن داشتم تفاوت بسياري داشت.
آن داستان در واقع در آلاسكاي امروزي شكل ميگرفت. هانا آن را رها كرد و از ابتدا شروع به نوشتن كرد و نتيجهاش شد رمان تنهاي بزرگ. اين رمان نيز مانند رمان بلبل از زبان سوم شخص روايت ميشود و دو شخصيت لني و متيو را در مركز توجه قرار ميدهد. غم زيادي اين رمان را احاطه كرده اما همين اندوه يكي از فاكتورهاي جذاب اين اثر است. گرچه كتاب حجم بالايي دارد اما اتفاقات بهسرعت پيش ميروند و درنهايت خواننده را شگفتزده ميكنند. عنوان اين كتاب در اصل از يك شعر در وصف تنهايي و زيبايي آلاسكا الهام گرفته شده است.
كريستين هانا در مصاحبه با مجلهي بوك پيج اعلام كرد كه عنوان كتابش را از شعري كه پدرش در كودكي براي او ميخوانده الهام گرفته است. اين شعر «شليك به دَن مك گرو» نام دارد و از آثار رابرت دابليو سرويس است. طبق گفتهي مجلهي بوك ليست، هانا در رمانش زيبايي و خطر آلاسكا را به رخ ميكشد و تصويري خيرهكننده از يك خانوادهي بحرانزده و جامعهاي در شرف تغيير ميسازد. لايبرري ژورنالز دربارهي او چنين مينويسد: طرفداران كريستين هانا به طور قطع از دقت داستان و رابطه ناگسستني ميان مادر و دختر لذت خواهند برد.
اين كتاب، توسط آفاق زرگريان ترجمه و كتابسراي تنديس آن را چاپ كرده است.
مشاهده و خريد كتاب از : https://www.cavack.com/Item/19159