كتاب الينور آليفنت كاملاً خوب است
اثر گيل هانيمن
زندگي انساني بيگانه، از كشتهمردهي ستارههاي پاپ بودن تا بهتنهايي غذا خوردن، همگي بهوضوح در اين رمان به تصوير كشيده شدهاند. اين رمان در يك مسابقهي نويسندگي كشف شد و تاكنون سرتاسر دنيا فروش بينظيري داشته است. اگر تبديلشدن به يك ژيمناست حرفهاي، بالرين و يا نوازندهي ويولن از سنتان گذشته است، هنوز شانس اين را داريد كه نويسنده شويد. كتاب پيش رو رماني است كه در مسابقهي نويسندگي كشف شد و نويسندهاش در چهل و اندي سالگي تصميم به نوشتنش گرفته است. پس ممكن است! نميدانيد مطالعهي اين رمان چه لذتي دارد. در تمام طول داستان شخصيت اصلي، الينور، كاملاً واقعي حس ميشود؛ انگار كه تمام مدت انتظار ميكشيده تا به او توجه شود.
در هر اداره يا شركتي يك «الينور» هست. آنهايي كه كمي عجيباند، كيسههاي پلاستيكي جمع ميكنند و از هر عمل جمعياي گريزاناند. آنهايي كه تا مجبور نباشند يك كلمه از دهانشان بيرون نميآيد و خانه و زندگيشان تنها چيزي است كه به آن فكر ميكنند و گاهي نيز انسانهاي نامهرباني هستند. موجوديت الينور ساده، بانظم و ترتيب و درعينحال، پوچ است. او هرروز هفته كار ميكند، جمعهشب به خانه ميرود، پيتزا ميخورد، يكي دو بطري ودكا مينوشد و با هيچكس حرف نميزند تا دوشنبه صبح از راه برسد و دوباره روز از نو، روزي از نو.
جالب است كه كتابهاي زيادي دربارهي جنون، فراموشي و ديگر بيماريهاي رواني نوشتهشده و حالا مدتي است كه تمام توجهها روي موضوع «تنهايي» است. تنهايي يكي از بزرگترين بلاهاي عصر ماست؛ عصري كه نهايت خوشگذراني مردم با يكديگر وقت گذراندن در فضاي مجازي است. تنهايي الينور دلايل بسياري دارد كه با پيش رفتن در رمان يكييكي آشكار ميشوند؛ مانند اين مسئله كه تنها مشكل الينور نداشتن فعاليت اجتماعي است يا اينكه ايراد ديگري دارد؟ با جلو رفتن داستان اين سؤال نيز پاسخ خود را مييابد و تصور ما از رفتار صحيح اجتماعي بهتدريج كمرنگ و كمرنگتر ميشود.
الينور درعينحال زن جالب و خندهداري است. در اين قسمت الينور از ليوان محبوبش ميگويد: چند سال پيش از يك فروشگاه خيريه خريدمش. رويش عكس يك مرد صورت گرد است كه ژاكت قهوهاي تنش كرده و بالاي سرش با خط عجيبوغريب زرد نوشتهشده: نهايت آمادگي! نميفهمم منظورش چيست اما ودكاي زيادي تويش جا ميشود و ديگر لازم نيست مدام ليوان را پركنم. اين رمان چيزي است ميان كتاب «اعجوبه» اثر آر. جي. پلاچيو و «جوديت هرن» اثر برايان مور، اما جالبتر. شخصيتهاي داستان نه خوباند و نه بد و خبري هم از بازيهاي ادبي نيست.
شخصيتها درست شبيه همان مردم دوروبرمان هستند. مهرباني تأثيرگذارترين احساس است. اگر اولين باري كه الينور به آرايشگاه ميرود و آخر كار به آرايشگر ميگويد «ممنون كه خوشگلم كردي!» گريه نكنيد، مشخص ميشود قلب و احساس نداريد. اين داستان روايتي است مملو از يك غم عميق، گرم و ناگفته. اين رمان كاري ميكند بخواهيد يك مهماني بگيريد و همهكساني كه ميشناسيد را دعوت كنيد و تكتكشان را در آغوش بگيريد؛ حتي كسي كه همه فكر ميكنند كمي عجيبوغريب است!
كتاب الينور آليفنت كاملا خوب است، نوشتهي گيل هانيمن است كه اولين بار در سال ۲۰۱۷ منتشر شد.اين كتاب توسط آرتميس مسعودي ترجمه و نشر آموت آن را چاپ كرده است.
مشاهده و خريد كتاب اينترنتي از cavack.com