معرفي كتاب آدمكش كور

معرفي انواع كتاب با موضوعات مختلف

معرفي كتاب آدمكش كور

۱۱ بازديد

كتاب آدمكش كور

اثر مارگارت اتوود

خريد كتاب آدمكش كور

مارگارت اتوود در رمان جديدش باري ديگر ثابت مي‌كند كه در خلق داستان‌هاي غني و پيچيده از روايات چندلايه استاد است. او براي اين منظور به‌خوبي از ظرفيت‌هاي زبان، فلش بك‌ها، زمان‌بندي‌هاي بي‌شمار و سير نامشخص و سراسر ابهام بهره مي‌گيرد و بااستعداد داستان‌سرايي خود خواننده را تسخير مي‌كند. «آدمكش كور» از آن دست داستان‌هايي نيست كه بشود به‌سادگي آن را كنار گذاشت. عليرغم حجم كتاب و اتفاقات غيرمنتظره‌اي كه صبر مخاطب را مي‌آزمايند، اين كتاب در ايجاد آن تأثير عاطفي كه قولش را داده بود چندان خوب عمل نمي‌كند.

در ابتداي رمان به چند سرنخ برمي‌خوريم كه نشان مي‌دهد در اين كتاب نيز اتوود همان روش معرفي سابق را در شناساندن شخصيت اولش به مخاطب پيش‌گرفته است. آيريس چِيس گريفِن، درست مانند قهرمان رمان‌هاي «نكات بيروني» و «چشم‌گربه»، سفري را به گذشته آغاز مي‌كند؛ اما نه سفري واقعي كه سفري ادبي؛ آيريس مصمم است پيش از آنكه بيماري قلبي‌اش بر او فائق آيد داستان زندگي‌اش را روي كاغذ بياورد و اميدوار است اين كار موجب شود با نوه‌اش، سابرينا، آشتي كند و دوباره دل او را به دست آورد. او در داستان‌نويسي بي‌تجربه است و داستانش سكته‌هاي بسياري دارد اما او فصل‌هايي از رمان خواهرش را نيز در آن جا مي‌دهد. خواهر آيريس، لارا، رماني نوشته بود كه در دهه‌ي چهل ميلادي بعدازآنكه لارا خودش را از پل به پايين پرت كرد و به زندگي‌اش خاتمه داد به چاپ رسيد.

اين كتاب كاري فراتر از به شهرت رساندن لارا انجام داد. انتشار كتاب سبب شد تا لارا ميان مردم به يك شهيد بدل شود. حالا كه آيريس در حوالي هشتادسالگي‌اش به سر مي‌برد و لنگ‌لنگان در شهري كه خواهرش در آن بزرگ‌شده بود گشت‌وگذار مي‌كند، هنوز هم هستند زنان جواني كه بر سنگ مزار لارا گل مي‌گذارند و يا عكس او را در خانه خود نگه مي‌دارند.

شهرت رمان نه به سبب جوان‌مرگ شدن نويسنده‌ي آن است و نه به سبب لكه‌ي ننگي كه بر دامان خانواده بوده است (خواهران چِيس هردو از خانواده‌اي كارخانه‌دار و ثروتمند بودند؛ و خود آيريس در زمان انتشار كتاب، همسر يكي از برجسته‌ترين تاجران آن زمان بود و شوهرش شانس اين را داشت كه سياستمدار بزرگي بشود). از بخشي از كتاب مي‌توان دريافت كه عشق نيز در كتاب لارا جايي دارد؛ عشقي پنهاني كه عشاق را وامي‌دارد از دست تعقيب‌كنندگان بي‌نام‌ونشان از نيمكت پارك به اتاق‌هاي اجاره‌اي پناه ببرند. مي‌توان از داستان چنين برداشت كرد كه دختر در اسارت نوعي رژيم محلي است و پسر هم تحت تعقيب است و هرلحظه ممكن است دستگير شود. طي ملاقاتشان، آن‌ها به جهاني تخيلي پا به فرار مي‌گذارند و از اين راه سعي بر آسوده كردن خاطر يكديگر دارند؛ اين جهان خيالي سياره‌ي زيكرون نام دارد. در گوشه‌اي از داستان تخيليِ آن دو، آدمكشي كه در اثر كار اجباري در قالي‌بافي بينايي‌اش را ازدست‌داده دختر باكره‌اي را كه زبانش را به‌منظور قرباني كردن بريده‌اند، نجات مي‌دهد.

همان‌طور كه آيريس با كنايه مي‌گويد، اين داستان به مذاق زنان و گروه‌هاي كتاب‌خواني خوش مي‌آيد و به‌راستي‌كه اين داستان علمي تخيلي كه عشاق سرهم كردند طنين‌انداز وضعيت خود آن زنان و چيزهايي است كه آيريس درباره‌ي كودكي و بزرگ‌سالي مصيبت‌بار خود و خواهرش تعريف مي‌كند. موضوعات بي‌شماري هستند كه نويسنده مي‌تواند به كار گيرد و آتوود به ناتواني و ضعف مخفيانه داستان سرودن مي‌انديشد؛ به نژاد، پول، عشق و تمام چيزهايي كه سرنوشت زني را به مردي گره ميزند و در همين حال اين رشته‌هاي بيشمار را براي تنيدن تار پود اين فرش به هم بي بافد.

آنچه آتوود در آن به موفقيتي باشكوه مي‌رسد، كاوش در كودكي است؛ قلمروي كه در رمان «چشم‌گربه» چنان مؤثر به كندوكاو در آن مي‌پردازد كه آن را به‌يادماندني مي‌سازد. در اين كتاب ما در زندگي اين دو خواهر و آويليون، عمارت مهيب محل زندگي‌شان سرك مي‌كشيم و وحشت و قوت كودكي ترسناكشان را به تماشا مي‌نشينيم؛ عمارتي كه مادرشان زير سقفش در اثر زايمان جان خود را از دست داد، پدرشان در برجكش خود را با شيشه ويسكي خفه كرد و معلم‌هاي سرخانه‌اش كه يكي پس از ديگري سعي داشتند حساب ديفرانسيل را در مغزشان فروكنند.

شرايط كودكي اين دو خواهر سبب شد تا هركدام راهي متفاوت اما مختوم به فنا را در پيش گيرند و آتوود در به تصوير كشيدن اين شرايط فوق‌العاده عمل مي‌كند. آيريسِ واقع‌بين خود را وادار مي‌كند تا تن به ازواج دهد و خود را در سكوت فدا كند؛ لاراي خود‌سر به متافيزيك علاقه‌مند‌است و باخدا چانه مي‌زند تا فقدان و خرابي‌هاي آينده را از خود دورنگه دارد. خالق اين دو شخصيت به‌خوبي با عشق و نفرت آشناست و رابطه‌ي بين اين دو را به‌گونه‌اي خلق مي‌كند كه از رقابت ساده ميان دو خواهر فراتر رود و به فضاي آموزنده‌ي استقلال دوطرفه پا بگذارد.

در زمان حال اما كه آيريس داستانش را پيش مي‌برد، آن را با حضور دو جاسوس عجيب‌وغريب كه به درون ديوارهاي آويليون و خانواده نفوذ مي‌كنند به ملودرامي تمام و كمال تبديل مي‌كند.

آتوود همواره در پي فروپاشي و براندازي انواع سبك‌ها بوده است، پس جاي تعجب نيست اگر حماسه‌ي خانوادگي‌اش مخلوطي از داستان علمي تخيلي و داستاني جنايي با سرنخ‌هايش و پر از تكه‌هاي گذشته و حاوي داستاني عاشقانه باشد. ابتكار آتوود تركيب اين سبك‌ها است و او مي‌داند چگونه فضاي داستان را مديريت كند. آتوود از اين طريق سعي دارد بر دلايل مهيب سرپوش بگذارد چراكه تجربيات اين دو خواهر در اثر تحولات سياسي و اجتماعي تنها براي عده‌ي اندكي ملموس و آشناست؛ آتوود هم‌زمان سعي دارد تا از گذشته‌ي مكتوم اين خانواده سر درآورد.

اين رمان اين بحث را به دنبال دارد كه استفاده از تخيل، فوايد و زيان‌هاي خود را دارد. تخيل مي‌تواند بر ذات نويسندگي پرده‌ي ابهامي بيندازد و نگارش رمان را به قمار بدل كند. درنهايت، چيزي كه پيش روداريم داستاني است كه شخصيت اصلي‌اش غايب است. اگر آتوود اين شخصيت را به‌كلي محو نمي‌كند به اين دليل است كه او در داستان‌نويسي، جادويي مخصوص به خود دارد. آتوود داستان‌هايش را بر پايه‌ي پوشيدگي و رمز و راز بنا مي‌كند و اين جادوي اوست. در اين كتاب او ما را اندكي نزديك‌تر مي‌برد تا از نزديك شاهد اين جادو باشيم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.