معرفي كتاب بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك

معرفي انواع كتاب با موضوعات مختلف

معرفي كتاب بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك

۱۸ بازديد

كتاب بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك

اثر جاناتان سافران فوئر


كتاب بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك كتاب بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك

كتاب جديد جاناتان سافران فوئر درست مانند حادثه‌ي يازده سپتامبر است. اين حادثه فرصت مناسبي براي ايجاد تفرقه ميان مردم بود و اين كتاب نيز با انتشارش مخاطبين خود را به دو دسته‌ي كاملاً مخالف تقسيم كرد؛ دسته‌ي اول كتاب او را با آغوش باز پذيرفتند، برايش كف زدند و به او جوايز بسيار دادند كه جايزه‌ي فِرست بوك گاردين (براي تأليف رمان «همه‌چيز روشن‌شده» در ۲۵ سالگي) نيز جزو آن‌ها بود. سلمان رشدي نيز اين كتاب را اين‌چنين پرشور توصيف كرده است: جاه‌طلبانه، چون آتش پرسوزوگداز و رازآلود و از همه مهم‌تر، به‌شدت تأثيرگذار. در دسته‌ي ديگر اما انتشار كتاب با واكنش‌هاي تند و خشونت‌آميزي همراه بود. مخالفان او را پرحرف خواندند و باور داشتند كه جذابيت رمان او تصنعي و خالي از درون‌مايه و فاقد ثبات است. من اگر جاي آن‌ها بودم ترجيح مي‌دادم طرف هيچ‌يك از اين دودسته را نگيرم، اما منكر نمي‌شوم حالا كه به حاشيه صفحه‌ها و نوشته‌هايم نگاه مي‌كنم اغلب دلم مي‌خواهد از خشم فرياد بكشم!

«بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك» از زبان پسربچه‌ي ۹ ساله‌اي به نام اسكار شِل روايت مي‌شود. اسكار از آن درس‌خوان‌هايي است كه وقتش را به خواندن شكسپير و جمع‌كردن پروانه و زدن دايره‌زنگي و ساخت زيورآلات مي‌گذراند؛ از آن درس‌خوان‌هايي كه دائماً در عالم خيال اختراعات عجيب‌وغريب مي‌كنند (مثلاً آمبولانس‌هايي كه آن‌قدر دراز باشند كه بتوانند هر ساختمان را به يك بيمارستان وصل كنند). اسكار پدرش را در حادثه‌ي يازده سپتامبر ازدست‌داده و چنين خيال‌پردازي‌هايي براي او راهي است تا باغم مرگ پدرش كنار بيايد. چند پيغام‌ تلفني آن‌هم درزماني كه پدرش در آتش مي‌سوخت اسكار را وا‌مي‌دارد تا سر از راز كليد توي گلدان دربياورد و تمام دارايي‌اش براي انجام اين كار شجاعتش و اين جمله است كه: مثل كوسه باش. كوسه‌ها يا بايد شنا كنند و يا بميرند و من مي‌دانم چطور شنا كنم. اگر خلاصه‌‌ي كتاب ناراحت و مضطربتان مي‌كند بايد بگويم اگر آن‌ را تا انتها بخوانيد بيمار خواهيد شد.

از ديدگاهي ديگر، اين كتاب نثري جسور، خشن و پرانرژي دارد؛ رمان ما را درگير بمب‌گذاري شهر درِزدن (كه مادر‌بزرگ و پدربزرگ اسكار از بازماندگان آن هستند) مي‌كند، ما را در گردشي در شهر نيويورك با خود همراه مي‌كند (اسكار سعي دارد با تمامي اهالي آن شهر كه نام خانوادگي‌شان بِلَك است صحبت كند تا شايد بتواند به سرنخي برسد) و به راه‌هاي بي‌شماري كه مردم براي مذاكره درباره‌ي برخي وقايع و رسيدن به صلح پيش مي‌گيرند اشاره مي‌كند؛ وقايعي كه به هيچ‌وجه قابل‌مذاكره نيستند. نمونه‌ي بارز جسارت و خشونت كتاب صحنه‌اي است كه اسكار براي تكليف كلاسي بخشي از نوار ضبط‌شده‌ي كينو توموياسو را كه حاوي خاطرات تلخ بمب‌گذاري هيروشيما است، در كلاس پخش مي‌كند. به نظر من شرح خود توموياسو از مرگ دخترش به‌مراتب از تمام ساخته‌هاي ذهن فوئر قدرتمندتر است و در اين كتاب به‌گونه‌اي جاي گرفته تا تأثير خود را بي‌پرده بر مخاطب بگذارد و به اين موضوع اشاره كند كه وقايع تلخ تاريخ هميشه درنهايت نگراني انسان‌ها را برمي‌انگيزند. در چند كلمه، تنها كاري كه فوئر انجام مي‌دهد اين است كه اين موضوع دردآور و جدي را به ميل خود بچرخاند و داستان دردآور خود را خلق كند.

در كتاب «همه‌چيز روشن‌شده»، درون‌مايه‌ي كتاب كه وحشت حاصل از حكومت نازي است از بي‌شمار فيلتر ادبي و زباني عبور مي‌كند. از مهم‌ترين اين فيلترها انگليسي دست‌وپاشكسته‌ي مترجم بي‌مهارت كتاب است. در كتاب «بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك»، همان فاصله ميان درد و منشأ آن به‌وسيله‌ي هوش بيش‌ازاندازه‌ي اسكار بر خواننده تحميل مي‌شود. اسكار نظريه‌اش را اين‌گونه بيان مي‌كند: هر آنچه زاده شده بود مرد. اين يعني زندگي ما شبيه به آسمان‌خراش است. شايد دود كم‌وزياد باشد اما همه‌شان در آتش مي‌سوزند و ما هم راهي به بيرون نداريم. چنين سخنان سنگيني از يك كودك حتي اگر نصف عمر كوتاهش را به تحقيق و جست‌وجو در اينترنت پرداخته باشد، بعيد است. بااينكه اسكار به سايتهاي نامناسب دسترسي كامل دارد هنوز مانند نوزاد معصوم است. «من درباره‌ي پرنده‌ها و زنبورها زياد مي‌دانم، اما درباره‌ي زندگي‌شان چيز زيادي بلد نيستم».

در ظاهر اما شايد براي دفاع از شخصيت اسكار بهتر آن باشد تا او را با ديگر راويان جوان و باهوشي چون هولدن كالفيلد و يا هاكل بري فين مقايسه كنيم. ديگر منتقدان ادبي از پيش اين كار را كرده‌اند. آيا شنيدن حرف‌هاي بزرگ‌ترها را از زبان شخصيت‌هاي جوان و ناديده گرفتن غيرطبيعي بودنشان از جانب ما چيز جديدي است؟ آيا پرگويي اين شخصيت‌ها بحث‌برانگيز است؟ احتمالاً خير؛ اما هولدن و هاك در جهاني خيالي زندگي مي‌كنند كه از عمد به‌گونه‌اي ساخته‌شده كه متقاعدكننده باشد. انسان بودن آن‌ها چيزي است كه سبب مي‌شود چنين عيب و ايرادهايي را به خودشان و نويسنده‌شان ببخشيم؛ اما شخصيت‌هاي ساخته‌ي ذهن فوئر از جهاني ديگرند. فوئر آن‌ها را نه از گوشت و پوست، بلكه از زينت‌هاي زباني، تصورات شاعرانه و استعاره و مجاز آفريده است.

 كتاب «همه‌چيز روشن‌شده» حاوي بسياري مسائل عجيب و غيرعادي است. در اين كتاب نيز فوئر برايمان سفره‌اي رنگين از اين عجايب نمادين مي‌چيند. پدربزرگ اسكار به طرز مشكوكي قدرت تكلمش را از دست مي‌دهد و تنها از طريق نوشتن قادر به برقراري ارتباط است. همسرش بينايي‌اش را از دست مي‌دهد و داستان زندگي‌اش را با ماشين تايپ بلااستفاده‌اي در چند صد صفحه مي‌نويسد. روزنامه‌نگار ۱۰۱ ساله‌ي طبقه‌ي بالايي ناشنواست و كل تاريخ قرن بيستم را در كارت‌هاي يك‌كلمه‌اي خلاصه مي‌كند و ازاين‌دست داستان‌ها. اين كتاب افسانه‌اي است با زبان پيچيده كه طبيعت حقيقي‌اش در پشت پرده از ابهام مخفي‌شده است.

پرسش اصلي اينجاست كه اين كتاب تا چه حد در اين زمينه‌ها خوب عمل كرده است؟ قضاوت اين موضوع كار دشواري است؛ چراكه فوئر سعي كرده بابيان فاجعه‌ي يازده سپتامبر و درِزدن و هيروشيما احساسات ما را برانگيزد. براي بسياري از خوانندگان هر داستاني كه از اين فجايع الهام گرفته‌شده باشد خودبه‌خود برجسته و احساساتي تلقي مي‌شود. خوانندگان ديگري هم هستند كه باور دارند اگر نويسنده‌اي قصد دارد ازاين‌دست موضوع‌ها اقتباس كند بايد حق چنين كاري را به دست آورد. نويسنده‌ي جوان و نو چهره‌اي چون فوئر ممكن است به‌راحتي موردتهاجم اين دسته قرار گيرد اما بايد به خاطر داشته باشيم كه دابليو. جي. سيبالد كه بابت ديد عميقش نسبت به جنگ جهاني دوم بسيار هم مورد تحسين قرار گرفت خودش هيچ‌كدام از قساوت‌هايي را كه به تصوير كشيده بود تجربه نكرده بود. ساخته‌هاي ذهن فوئر شايد نامعتبر به نظر برسند، اما مملو از غمي ژرف براي چيزهايي هستند كه ازدست‌رفته‌اند؛ مملو از اشتياقي براي كنار هم چيدن گذشته، براي جبران آنچه جبران ناشدني است، مرمت آنچه تعمير ناشدني است و بيان آنچه ناگفتني است.

بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك، اثري داستاني از عالم خيال است اما خود فوئر تصميم گرفته تا بار اين فجايع اخير را بر روش داستان بگذارد. در مصاحبه با خبرنگارها فوئر اظهار داشته كه به‌عنوان يك نويسنده نگارش اين كتاب را نوعي وظيفه و چالش‌برانگيز مي‌داند. او بيان كرد كه «نمي‌شود چيزي را كه جلوي چشمت است ناديده بگيري» و جالب است كه كتاب دقيقاً همين كار را مي‌كند. نگارش اين كتاب سر حد فرار از واقعيت است؛ واقعيتي كه با تصاوير اضافي و رنگين‌كمان و كلمات پوشيده شده تا حواس خواننده و خود فوئر را منحرف كند. كتاب قول مي‌دهد كه شمارا به مركز فاجعه خواهد برد اما راهش را به سمت شهر اوز كج مي‌كند و بين راه هم سري به سرزمين عجايب مي‌زند.

بااين‌حال، فوئر نبايد تا اين حد مركز بحث و اختلاف قرار مي‌گرفت. به‌ندرت نويسنده‌اي يافت مي‌شود كه هنر را «خالص» دوست داشته باشد و بخواهد. اين كتاب قصد دارد تا ازآنچه سبب رنج مردم مي‌شود اثري زيبا خلق كند و اميدوار است تنها بر مبناي همين زيبايي قضاوت شود. يكي از ايده‌هاي اسكار، سونامي خوراكي، مثال خوبي براي اين موضوع است. در كتاب «همه‌چيز روشن‌شده»، شوهر اشك‌هاي زنش را در يك انگشت دانه جمع مي‌كند. اگر غيرقابل‌باور دانستن اين صحنه و زير سؤال بردن آن كار بيهوده‌اي است، پس ناليدن از دست اسكار زماني كه يك سيستم لوله‌كشي مخصوص زير بالش تمام اهالي نيويورك اختراع كرد تا بتواند اشك‌هايي كه قبل از خواب مي‌ريزند را جمع كند نيز بيهوده خواهد بود. اين كتاب براي افرادي نوشته‌شده است كه چنين صحنه‌هايي را تأثيرگذار مي‌دانند.

در حقيقت اين صحنه‌ها در فضاي مناسب خود مي‌توانند تأثيرگذار باشند. قصه‌ها علي‌رغم ساختگي بودنشان قدرت زيادي دارند. در رمان همه‌چيز روشن‌شده نثري دل‌نشين با صحنه‌هاي غم‌انگيز همراه شده است. بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك نيز به همان اندازه زيبا و تلخ است. براي مثال جايي كه پدربزرگ اسكار در بقايا در زدن مي‌چرخيد و حيوانات باغ‌وحش را سروسامان مي‌داد و يا روياي مادربزرگش كه در آن زمان رو به عقب مي‌رفت و «مردم براي چيزي كه بعد قرار بود اتفاق بيفتد عذرخواهي مي‌كردند، شمع را با فرودادن هوا روشن مي‌كردند و عشاق لباس تن يكديگر مي‌كردند و دكمه پيرهن يكديگر را مي‌بستند».

در آخر، بي‌نهايت بلند و به‌غايت نزديك اثري است كه تلاش مي‌كند فاجعه را با زيبايي خيال همراه سازد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.