كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸
اثر محمد قراگوزلو

كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸ اثر محمد قراگوزلو در واقع نگاهي است به انديشهها، تلاطمها و شعر فروغ. فروغ فرخزاد صاحب شناسنامه ۶۷۸ متولد ۸ دي ۱۳۱۳ در سن ۳۲ سالگي و در اوج دوران هنرياش براثر سانحهي تصادف رانندگي از دنيا رفت. بيشك فروغ يكي از بزرگان شعر نو فارسي است. زندگي پرتلاطم فروغ فرخزاد بخشهاي ابتدايي كتاب را به خود اختصاص داده است. جايي كه نويسنده از حسرتهايش در مرگ زودهنگام فروغ ميگويد.
فصلهاي كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸
- اگر فروغ زنده مانده بود!
- از تقديس تا تقبيح
- پيوند صورت و محتوا
- پيدا و پنهان فهم راز ناك فروغ
- بيماري شاد
- حالات عشق و شيدايي
- پائين پله پوسيدگي
- از پشت پنجره
- عليه بورژوازي شاه – دربار
- گذار از اسارت ديوار
- رستاخيز تولدي ديگر
- آغاز فصل سرد
محمد قراگوزلو در كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸ تلاش دارد تا به تحليل فروغ فرخزاد و شعرش از ديدگاهي منصفانه و عاري از هرگونه جانبداري بپردازد. او اعتقاد دارد عمر كوتاه فروغ و دستاوردهايش نبايد ملاك و معيار شناخت شعر او باشد. قراگوزلو در اين كتاب تلاش ميكند تا جايگاه حقيقي شعر فروغ را در ميان شاعران نامدار ديگر زمانهي خود يعني سپهري، اخوان، شاملو و حتي نيما بيابد.
فروغ كه با شتاب در حال تجربهي زندگي و هنر بود، در دوران مختلف زندگي خود فراز و نشيبهاي بسياري را تجربه كرد. او زود ازدواج كرد، زود صاحب فرزند شد و خيلي زود از همسرش جدا گرديد. خوب شعر گفت، به سراغ هنرهاي ديگر رفت و خيلي زود اشعارش به زبانهاي ديگر منتشر شد. محمد قراگوزلو تلاش داشته تا رد پاي تاثير زندگي فروغ در شعرش را بررسي كرده و درعينحال برداشت خود از انديشههاي فروغ فرخزاد را در سرفصلهاي مختلف اين كتاب براي خواننده به تصوير بكشد. علاقهمندان به شعر و شخصيت فروغ، از مطالعهي كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸ لذت خواهند برد.اين كتاب توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
بخشي از كتاب صاحب شناسنامه ۶۷۸
« اگر فروغ زنده مانده بود، اگر فروغ از آن تصادف لعنتي، مانند دفعههاي قبل رهيده بود، اگر فروغ سه چهار دههي ديگر زيسته بود و اگر در متن اين زيستن خلاقيتهاي هنرياش نيز مانند همان چهار پنج سال آخر استمرار يافته بود و اگر اگر اگرچه ميشد؟ چه شعرها كه نميگفت؟ چه فيلمها كه نميساخت؟ چه نقاشيها كه نميكشيد؟ چه زدوخوردها كه راه نميانداخت و چه گردوخاكها كه به پا نميكرد و چه حالها كه نميگرفت و چه سدها كه نميشكست و چه پرچمها كه پايين نميكشيد! دستكم اين است كه اگر چهار پنج سال ديگر زيسته بود، فيلمنوشت زندگي شخصياش را به سينما ميسپرد و دفتر “ايمان بياوريم” را بهمراتب غنيتر ميساخت. غنيتر ازآنچه پس از مرگش از سوي اينوآن جمعآوري و چاپ شده است. »