معرفي كتاب شدم آنكه هستم

معرفي انواع كتاب با موضوعات مختلف

معرفي كتاب شدم آنكه هستم

۱۶ بازديد

كتاب شدم آنكه هستم

اروين يالوم با نگاه خودش

كتاب شدم آنكه هستم، از اروين يالوم روان‌پزشك و نويسنده نام‌آشناي آمريكائي است. كتاب‌هاي نظري او همچون روان‌شناسي اگزيستانسيال مرجعي جامع بر انواع اضطراب‌هاي دروني است، اين كتاب جايگاهي ويژه در روان‌پزشكي نوين دارد.

چندين رمان شگفت‌انگيز از اروين يالوم منتشرشده است. رمان « وقتي نيچه گريست » و « دروغ‌گوئي روي مبل » او شگفت‌انگيز و سرشار از معاني و لحظات بكر است. كتاب‌هاي يالوم تنها راوي اختلالات دروني شخصيت هايش نيست، بلكه سفري است به درون معناي رفتارهاي ناخودآگاه انساني. آثار او عبارتند از :

داستان هاي اروين يالوم :

(۱۹۷۴) هر روز نزديك تر از پيش

(۱۹۸۹) جلاد عشق و ديگر داستان‌هاي روان درماني

(۱۹۹۲) وقتي نيچه گريست

(۱۹۹۶) دروغ‌گويي روي مبل

(۱۹۹۹) مامان و معني زندگي

(۲۰۰۵) درمان شوپنهاور

(۲۰۰۵) پليس را خبر مي‌كنم

(۲۰۱۲) مسئله اسپينوزا   

(۲۰۱۵) خلق شدگان در يك روز و داستان‌هاي روان‌درماني ديگر

 

آثار غير داستاني ادوين يالوم :

(۱۹۷۰) تئوري و عمل در روان-درماني گروهي

(۱۹۸۰) روان‌درماني اگزيستانسيال

(۱۹۸۳) Inpatient Group Psychotherapy

(۱۹۹۶) The Yalom Reader

(۱۹۹۷) يالوم خوانان

(۲۰۰۱) هنر درمان

(۲۰۰۸) خيره به خورشيد نگريستن

انسان موجودي يك روزه

(۲۰۱۷) من چگونه اروين يالوم شدم.

كتاب شدم آنكه هستم اين بار قهرماني چون نيچه، فرويد و اسپينوزا ندارد. اين بار اروين يالوم به شرح خويشتن و وقايع زندگي اش از منظر روان‌شناسانه مي‌پردازد. آنچه از يادداشت‌هاي مترجم اين اثر مهرنوش شهرياري برمي‌آيد، كتاب شدم آنكه هستم : زندگي‌نامه ادوين يالوم است. از كودكي در محله فقيرنشين واشنگتن دي سي تا سير تحولاتش درگذر زمان.

بخشي از كتاب شدم آنكه هستم :

فصل يك:  سرآغاز همدلي

« ساعت سه صبح با هق‌هق گريه سر از بالش برمي‌دارم. بي سر و صدا، جوري كه مزاحم مريلين ( ۱) نشوم، از بستر برمي‌خيزم و به دستشويي مي‌روم، چشمانم را مي‌شويم و از دستوراتي كه در طول پنجاه سال به بيمارانم داده‌ام، پيروي مي‌كنم: چشمانت را ببند، رويايت را دوباره در ذهنت مرور كن و آن چه را ديده‌اي بنويس. »

« حدوداً ده يازده ساله‌ام. با دوچرخه از تپه‌ي بلندي كه فاصله‌ي كمي از خانه دارد، پايين مي‌آيم. دختري به نام آليس را مي‌بينم كه در ايوان جلو خانه‌شان نشسته است. انگار كمي از من بزرگ‌تر است و با وجود كك‌و‌مك‌هاي قرمز صورتش، جذاب. از روي دوچرخه فرياد مي‌زنم: سلام، سرخكي. »

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.