نقد كتاب از دل تو تا دل من
دوازده گام براي زندگي مهربانانه

قانون طلايي كارن آرمسترانگ
ممكن است فكر كنيد كه انسان مهرباني هستيد، شايد وقت و پولتان را صرف امور خيريه ميكنيد و گاه و بيگاه براي خانواده و دوستانتان ازخودگذشتگي نشان ميدهيد و حتي از اينكه ديگران را بهدور از انصاف قضاوت كنيد سر باز زنيد؛ اما زماني كه از شما خواسته شود تا همين مهر و محبت، رفتار دوستانه، شادي و انصاف را در حق دشمنانتان هم انجام دهيد، آن زمان متوجه خواهيد شد كه در اين دنيا هميشه اولويت اول براي خودتان است و قطعاً بهاندازهي ديگران، خودخواه هستيد.
كارن آرمسترانگ، مورخ مذهبي برجسته و پركار، در كتاب «دوازده گام براي زندگي مهربانانه» براي اعتياد جامعه به خودبيني و خودستايي، نسخه ميپيچد. البته ممكن است نامعقول به نظر برسد، با همهي اينها، او راه ساختن دنيايي سرشار از محبت و كمال را در باورها مييابد كه از قضا به حل بسياري از تفرقههاي دنيا نيز كمك ميكند. او از عموميت قانون طلايي استفاده ميكند تا برنامهاي خلق كند كه ما را به فكر وادارد و مهر و محبتي را گسترش دهد كه از اين كتاب هم فراتر رود.
بيش از شصت هزار امضا از سرتاسر جهان پاي منشور مهرباني او ميباشد، به بيان سادهتر، دوازده گام آرمسترانگ تلاش ميكند تا «ما را براي نشان دادن واكنش درست تربيت كند و عاداتي را در ما ايجاد كند كه مهربانانهتر، آرامتر و با ترس كمتري نسبت به ديگران همراه باشد». براي رسيدن به اين هدف بايستي بر طبق اين دو قانون پيشروي كرد:
- با ديگران همانطوري رفتار كنيم كه ميخواهيم با ما رفتار كنند.
- اطرافيانمان را همانقدر دوست بداريم كه خودمان را دوست داريم.
قطعاً همه اين دو بخش قوانين را ميدانند، اما كسي ميداند چطور بايد اين قوانين را تمرين كرد؟
از نظر آرمسترانگ اين قانون طلايي نهتنها بهترين راهحل است، بلكه يكي از ضرورتهاي قرن بيستويكم ميباشد. او به اين نكته اشاره ميكند كه اعضاي اقتصاد جهاني تا حدي به يكديگر متصل هستند كه همهي انسانها همسايه بهحساب ميآيند و مرزهاي كشورها بيمعنا جلوه ميكنند، اگر در كشوري جنگي رخ دهد، بر وضعيت اقتصادي كشورهاي ديگر نيز اثر ميگذارد و رنج گروهي از مردم، كينه و خشم گروههاي ديگر را به دنبال خواهد داشت. او در كتابش مينويسد كه «اگر ما به اطرافيانمان صدمه بزنيم، به خود صدمه زدهايم.»
هدف كارن آرمسترانگ در كتاب دوازده گام براي زندگي مهربانانه
آرمسترانگ خوانندهي كتاب را تشويق ميكند تا در ذهن و سخن خود، براي ديگران جا باز كند. اين عمل مستلزم اين است كه ما در مكالمههاي خود مهربان باشيم و به جاي حرف زدن، از بينش و فراستمان استفاده كنيم كه بتوانيم ديگران را متقاعد كنيم با ما موافقت كنند. آرمسترانگ در كتابش مينويسد: «ما ديگر چنين حرفهايي را از كسي نميشنويم.» و اضافه ميكند كه «اينكه مشخص شود حق با ما است براي ما كافي نيست، ما ميخواهيم طرف بحث را شكست دهيم و مسخرهاش كنيم.» شايد اينكه بدون هيچ تعصبي بر دانستهها و عقايدمان وارد يك بحث شويم، آنقدرها هم آسان نباشد، اما آرمسترانگ تأكيد ميكند كه پذيرفتن اينكه آگاهي ما درباره موضوعي كم ميباشد، ممكن است دري بهسوي دانش و كنار گذاشتن كليشههاي مخرب باشد.
بهعبارتيديگر، آرمسترانگ روشي بر پايهي نظام نابرابري باور و اعتقاد و همچنين روشي سكولار و جمعگرا طرحريزي ميكند، باور كردن اين روش آسان است اما قطعاً انجام دادن آن كمي سخت ميباشد.
براي خريد آنلاين كتاب ميتوانيد از طريق سايت كتابفروشي كاواك اقدام نماييد.