معرفي كتاب ميهمان
فردگرايي نامحدود
«ميهمان» روايت زن و مردي است هنرمند كه با وجود داشتن رابطهي خوب، همديگر را در امور شخصي آزاد گذاشتهاند؛ اما اين آزادي در انتهاي داستان براي خواننده مسئلهساز ميشود. فرانسواز و پيير، زن و شوهري هستند كه در تئاتر فعاليت ميكنند و همكاران زيادي دارند. در اين ميان دختري به نام گزاوير نظر اين زن و مرد را جلب ميكند و در نهايت آنها تصميم ميگيرند گزاوير را وارد رابطهي دو نفرهي خود كنند…
رمان «ميهمان» پيامآور فردگرايي نامحدود است كه در آن فرانسواز و پيير در نوعي تباني عليه دنيا شركت ميكنند. ورود گزاوير به رابطهي آن دو، توافقي است ميان دو انسان كه به شيوهاي كه خود براي زندگيشان محوري ميدانند يگانه شدهاند. رابطهي فرانسواز و پيير را به زحمت ميتوان منظومهاي رمانتيك دانست؛ اما رابطهي آنها همراه با نوعي يكپارچگي و توجه متقابل است كه در آن هر دو براي تجربهي رابطهي سوم، گزاوير را به خلوت خود راه ميدهند و گزاوير كه تنها در پي محك زدن جاذبهي جسمي خود است، در ابتدا وارد اين رابطه ميشود اما درنهايت وقتي پيشنهاد جديدي مييابد و پيير نيز حاضر نميشود رابطهاش را با فرانسواز ترك كند، شروع به ناسازگاري ميكند. در اينطرف فرانسواز اگرچه در ابتدا، از ورود گزاوير رضايت قلبي داشت، در نهايت، حسادت زنانه، مانع تجربهي ادامهي اين روند ميشود و از حضور گزاوير در كنار پيير ميرنجد.
زنان «ميهمان» نيز مثل ديگر زنان آثار او با همجنسان خود رفتار خوبي ندارند. وقتي بر سر مردي باهم رقابت دارند رفتار آنها بسيار بدخواهانه است. مثل قتل گزاوير توسط فرانسواز. او بهنوعي واقعيت قدرت مردان و وابستگي زنان به آنها را در اين كتاب عيان كرده است.
مسئلهي ديگر در «ميهمان» اين است كه دوبووار نشان ميدهد مردان و زنان چگونه در گروههاي سياسي و به شيوهاي خردمندانه باهم رابطه برقرار ميكنند، اما نشان نميدهد كه مردان و زنان در جنس مخالف چه ميجويند كه در همجنسان خود نمييابند؟ در روابطي كه بيش از همه سرشار و تحوليافته نشان داده ميشود جاي جنسيت خالي است و آنچه دو طرف را پيوند ميدهد، دوستي عميق است كه ميتواند ميان دو مرد يا دو زن وجود داشته باشد. آيا ميتوان گفت، اين واكنشي است به آگاهي رشدنيافتهي سياسي و روشنفكرانهي اكثريت زنان؟
درنهايت بايد گفت، دوبووار به صراحت اعلام كرده كه «ميهمان» را ميتوان به نوعي خود زندگينامه تلقي كرد. اگر اين جمله درست باشد، ميتوان نتيجه گرفت كه «ميهمان» كتابي است با ويژگي مردسالارانه، زيرا زن وقتي عميقاً آزاد توصيف ميشود كه از الگوي مردانهي مسؤوليتهاي حرفهاي پيروي كند. فرانسواز مانند مردان به دليل داشتن تجربهي عشقي خارج از خانواده و بهعنوان نماد زن آزاد، گزاوير رقيب خود را از ميان برميدارد و بهنوعي همان خشونتي را به كار ميبرد كه ويژگي مردان است نه زنان.