معرفي كتاب تنهايي پرهياهو
شاهكاري از هرابال

اثري ديگر از بهوميل هرابال؛ داستاني غمانگيز با سيري شناور و تكاندهنده دربارهي زندگي در كشوري كمونيستي؛ اما اين بار با حكايتي جذاب و هوشمندانه؛ داستاني دربارهي يك مرد و كتابهايش. راوي داستان، هانتا، به مدت ۳۵ سال در يك زيرزمين در شهر پراگ زحمت ميكشد بيآنكه حتي به تعطيلات برود.
شغل هانتا اين است كه كاغذهاي باطله را در گوني جمعآوري و آمادهي بازيافت كند. در همين ۳۵ سال، هانتا نهتنها با عشق هر كتاب يا اثر هنري كه از ميان زبالهها پيدا ميكند، جمع (اتاقخواب او پر است از اين كتابها كه به طرز خطرناكي هم سنگين هستند.) و تمامي آنها را از اراسموس، نيچه و افلاطون گرفته تا كانت، لائوتسه، سنكا، ليندبرگ و جكسون پولاك، مطالعه كرده است.
هانتا مانند يك مخزن اطلاعات است و اين در حالي است كه او تحصيل نكرده است و مسئول جمعآوري زباله است. هانتا اغلب به علت سروسامان دادن كاغذهاي باطلهي قصابي از سر تا پا آغشته به خون و اكثر مواقع ظاهر نامرتبي دارد. او با فكر كردن پيدرپي دربارهي مفهوم شغلش در اين سازمان قديمي واقع در پراگ، كمكم تبديل به يك فيلسوف هنرمند ميشود و همين موضوع سبب ميشود نمادها برايش مفهوم تازهاي پيدا كنند؛ فيلسوفي كه از زبالههاي جمع شده با دقت و حوصله، شاهكارهايي خلق ميكند. «جمعكردن گونيهاي كاغذ باطله… در قلب هر يك از گونيها يك فيلسوف هست».
پيام كتاب دربارهي تلاشي براي جلوگيري از نابودي فرهنگ يك ملت به دست خودش است؛ تلاشي بيفايده. شور و شوق هانتا كه با مطالعهي كتاب دوچندان شده، با خاطرات جوانياش همراه ميشود. خاطراتي چون مرگ مادرش و عشق بيدريغش نسبت به دختري كولي كه توسط حكومت نازي كشتهشد.
قدرت داستانسرايي هرابال، مديون اساتيد بزرگي چون كافكا، بكت و ولتر است. آثار هرابال فريادي است از صميم قلب براي فرهنگ؛ فريادي به بلندي و رسايي هميشه با بياني ساده و بينظير.